کمال خجندی| فرقی نمیکند «دهسلم» در خراسانجنوبی باشد یا در «سرغایه» خراسانرضوی یا حتی جایی پهلوبهپهلوی مشهد؛ کارگاه نمدمالی هرجا باشد، نمور و تاریک است. کارگاه نمدمالی «مهدی علیزاده» هم که چسبیده به مشهد است، سرد و ساکت و تاریک است؛ جایی در «روستای گرجی» در انتهای «بولوار بهمن» که حالا جزئی از شهر است.
آقای علیزاده و همکارش، نمدی را که گل انداختهاند، با حصیر زیرش لول میکنند. دو طرفش را میگیرند و میاندازند روی دستگاه و کلید دستگاه را میزنند و صدای خشک حرکت دستگاه، فضای سرد و تاریک کارگاه را پر میکند.
«مهدی علیزاده»، اصلش معلم است و سالهاست که با تختهسیاه و کتاب و دفتر آشناست، نمدمالی، اما پیشه پدری اوست؛ پیشهای که البته این سالها از آن حالوهوای سنتی درآمده و شکل مدرنتری به خود گرفته است. دیگر گذشت زمانی که نمدمالها هی پشمها را آبوصابون میزدند و حصیر نمدمالی را لول میکردند و هیهو میگفتند و با آرنج میکوبیدند به نمد لولشده تا آرامآرام، نمد، جان بگیرد.
حالا این بخش کار را دستگاه انجام میدهد. نمدمالها میگویند «کوبش». دو تا بازوی مکانیکی و یک موتور برقی، زحمت نمدمالها را حسابی کم کرده است، با این حال هنوز هم هنر فراهم آوردن نمد و هنر نقش انداختن روی آن، دست نمدمالها را میبوسد.
کار نمدمالی، اصلش از پشمچینی آغاز میشود. مالدارها که پشم گوسفندها را بچینند، پشمها را صاف میفرستند برای کارگاههای نمدمالی.
مهدی علیزاده کیسههای بزرگ پشم را نشان میدهد که گوشه کارگاه ردیف شدهاند کنار و میگوید: «این پشمها از هزارمسجد آمدهاند». دامنههای هزارمسجد مراتع قدیمی دامدارهای شمال خراسان است؛ جایی که رمهها، ماهها و ماهها میچرند و دنبه چاق میکنند. پشمشان که زیاد بشود، مالدارها، «دوکارد»ها را برمیدارند و میافتند به جان رمه و خیلی طول نمیکشد که از آن قوچ و میشهای چاق و پفکرده، تن لخت میشینههایی باقی میماند که سبک شدهاند و آزاد و رها، جستوخیز میکنند.
مالدارها، پشمها را توی کیسهها میریزند و کیسهها سرانجام از جایی مثل کارگاه نمدمالی آقای علیزاده در روستای گرجی سر درمیآورد. مهدی علیزاده میگوید: «پشمهایی که مستقیم از خود دامدارها میرسد، آنقدری نیست که جواب کار ما را بدهد. این است که بازهم باید پشم بخریم». او از کارخانهای هم اسم میآورد در «جاده سیمان» که از همهجا برایش پشم میرسد و پشمها را حلاجی میکند.
حلاجی آن بخشی از کار نمدمالی است که پیش از اینها، با کمان حلاجی انجام میشده؛ کمانی چوبی با زهی محکم از جنس روده گوسفند که با هر ضربه «مشته» ارتعاشش، پشمها را «تیت» میکرده. حالا، اما دستگاههای حلاجی، پشمها را از هم جدا میکنند تا برای استفاده در نمد آماده باشند. در این میان، مهم است که پشمها پاکوپاکیزه باشند؛ وگرنه کاه و کلش و پوخل و پشگل، آنها را از مرغوبیت میاندازد و میتواند برای محصولات نمدی هم مشکل ایجاد کند.
مهدی علیزاده چندتایی نمد را نشان میدهد که با وجود نقشهای رنگبهرنگشان، گوشه حیاط افتادهاند بر آفتاب. میگوید: «یک بارِ پشم داشتیم که بعدها فهمیدیم پشمش آلوده است. از همان آلودگی، بید افتاد به نمدها. حالا این نمدها را دیگر نمیشود در بازار فروخت و باید از اینها بهعنوان نمد «جُل» اسب و الاغ استفاده کنیم».
ادامه میدهد: «پشم زیر شکم حیوان، آلودگی دارد. رمهدارهای قدیمی، خودشان این چیزها را میدانند و پشم آن قسمتها را قاتی پشم تن حیوان نمیکنند. اما خب، کسانی هم هستند که توجهی به این چیزها نمیکنند و به کار نمدمالی آسیب میزنند».
نمدمالها پشمها را به اندازهای که بعدها قرار است اندازه نمد بشود، پهن میکنند روی زمین و به آن آب و صابون میزنند؛ آب و صابون کمک میکند تا پشمها درهم تنیده بشوند و بشوند همان چیزی که اسمش نمد است. برای آماده شدن نمد، نمدمالها گاهی تا چهارلایه پشم را روی هم سوار میکنند. هربار که لایهای به نمد اضافه بشود، باز باید نمد لول بشود و ساعتها توی دستگاه باشد تا پشمها به خورد هم بروند.
این خلاصه کار نمدمالی است، اما نمدها، بهویژه تختهنمدهایی که این سالها پرمشتری هم شده است، نقشونگارهای فراوان دارد. علیزاده میگوید: «اولش، پشمهای رنگی را به شکل همان نقشی که میخواهیم بزنیم، روی حصیر نمدمالی میچینیم؛ یعنی اول نقش را میسازیم با همه جزئیاتش. بعد از آن، پشمها را میریزیم روی کار و آن را لول میکنیم و میفرستیم برای کوبش. حالا در این مرحله اگر روی نمد را برگردانیم، نقشهایش دیده میشود».
ادامه میدهد: «البته هر تخته نمد چندین لایه پشم دارد که مرحلهبهمرحله به آن اضافه شده است».
تختهنمد تنها محصولی نیست که در کارگاه نمدمالی مهدی علیزاده تولید میشود. آنها تنوع چشمگیری به کار دادهاند و این، امیدوارکننده است. واقعیت آن است که اگر پیشهای بتواند به اقتضائات بازار تن بدهد و خود را بر این اساس بهروز کند، میتواند ادامه پیدا کند؛ والّا خیلی زود از عکسها و متنهای نوستالوژیک سر درخواهد آورد و به مجموعه «یادشبهخیر»ها خواهد پیوست.
نمدمالی، اما دارد تلاش میکند جانی دوباره بیابد و با همه ابعاد نوستالوژیکش، در روزگار معاصر هم زنده باشد و همپای زندگی ما جلو بیاید. کارگاه نمدمالی مهدی علیزاده، خودش نشانهای از زنده بودن و پویایی این پیشه است.
علیزاده میگوید: «پادری هم میزنیم و رومیزی و تختهنمد. کنار اینها، نمد طبی هم تولید میکنیم و کفی نمدی کفش» و توضیح میدهد که: «البته از نمدها اقلام دیگری مثل جل اسب و الاغ هم تولید میکنیم که مشتری خودش را دارد و برعکس آن چیزی که شاید به نظر بیاید، مشتریهایش هم کم نیستند».
علیزاده فهرستی از محصولات نمدی را ردیف میکند، اما حیفش میآید یک محصول مهم دیگر را هم کنار آنها بگذارد؛ «نمد چوپانی» را که نباید مثلا کنار کفی نمدی کفش گذاشت. نمد چوپانی حرمتی دارد برای خودش.
نمد چوپانی، هم لباس چوپانهاست، هم زیراندازشان و هم جای خوابشان. این را آنهایی که یک شب را در سرمای کوهستان صبح کرده باشند، خوب میدانند. مهدی علیزاده، پلاستیک پهنشده روی کپه محصولات نمدی را کنار میزند و از آن لابهلاها، یک نمد چوپانی بیرون میکشد و ایستاده، میگذارد روی زمین.
نمد انگار که چوپانی چوببهدست، داخلش باشد، صاف میایستد. جلوی نمد با نخ درشت کنفی دوخته شده است تا حالت نمد را حفظ کند. سرشانههای نمد، به قاعده یک وجب، آستینکهایی دارد که از جلو خم شده است روی کار. میگوید: «نمد چوپانی باید هیبتی داشته باشد که حیوان وحشی را بترساند. بماند که باید آنقدر قرص و محکم باشد که برف و باران به آن اثری نکند» و با دست نشان میدهد که نمدهای چوپانی، چقدر قطور هستند و قرص و محکم.
ادامه میدهد: «میدانید ان آستینکها کارشان چیست؟». منتظر پاسخ نداشته ما نمیماند و میگوید: «اولا که هیبت نمد را بیشتر میکند. غیر از آن یک کارکرد دیگر هم دارد؛ چوپانها در شبهای سرد، میخزند توی نمد و اگر پایشان را جمع کنند، درسته جا میشوند در نمد و میتوانند حتی در برف و سرما هم آسوده بخوابند. وقتی چوپان داخل نمد است، آن آستینکها، کار بالش را برایش انجام میدهند».
تصور اینکه در این روز و روزگار، نمدهای چوپانی هنوز مشتریهای پروپاقرصی دارند، تصور مشکلی است، اما یک جستوجوی ساده در فضای اینترنت، کافی است تا ما را مطمئن کند که دیگر اقلام نمدی هم بازارشان حسابی پررونق است.
مهدی علیزاده از مشتریهای فراوانی میگوید که از طریق بازارهای نامدار دیجیتال و نرمافزارها، طالب نمدهایش شدهاند. گوشیاش را درمیآورد و صفحاتی را نشان میدهد که در بازارهای برندشده دیجیتال، راهاندازی کرده و محصولاتش را در آنها به نمایش گذاشته است.
میگوید: «نمد و نقشونگارهایش، شاید در قدیم اسمی داشتند، اما حالا تبدیل شدهاند به یک کد. مشتری زنگ میزند و میگوید کد فلان را میخواهد و ما هم سفارشش را آماده میکنیم».
علیزاده امیدوار است بهلطف همین بازارها، رونق دوباره به پیشه نمدمالی برگردد و آن وقت بشود کارگاههای نمدمالی را نهفقط در محلههای حاشیهای مشهد که در خیابانهای شلوغِ شیکوپیکش هم دید.
* این گزارش یکشنبه ۱۶ فروردینماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۱۸۶ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.